ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
هـیـزم رسـیـد و آتـشی از در بلند شد ای وایِ من که نـالـۀ مـادر بـلـنـد شد مامور شد به صبر علی، از سکوت او سـو اسـتـفـاده کـرد سـتـمگـر بلند شد با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و پـایـش بـرایِ کُـشـتـنِ مـادر بـلـند شد در را شکست او، کمرِ شیعه را شکست طـوری که وای وایِ پـیمـبر بلـند شد طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد طـوری زدنـد نـالـۀ حـیـدر بـلـنـد شد با این همه همینکه علی بین کوچه رفت دیـوار را گـرفـت از آن در بـلـند شد دستـش رسید دامن مولا ولی شکست از بـس قـلاف تـیـغ مـکـرر بـلـند شد زیـنـب شـنـیـد گـریـۀ در؛ آه مـیـخ را زینب گـریـست دادِ بـرادر بـلـنـد شـد کُنج خرابه هم چـقـدر یاد مـادر است وقـتی دوبـاره گریـۀ دخـتـر بـلـند شد این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم اینگـونه بود شیـعـه اگر سر بلـند شد |